پزشکی۸۹

سلامتی

پزشکی۸۹

سلامتی

درمان افسردگی

براساس گزارش " انجمن روان پزشکان آمریکا" 85 در صد مبتلایان به افسردگی کبیر تا حد زیادی درمان می شوند. از این گذشته تشخیص به موقع بیماری سبب کاهش ، مدت و شدت بیماری می شود و با درمان مناسب می توان از بازگشت بیماری پیشگیری کرد یا از شدت آن کاست.

دو نوع درمان متداول برای افسردگی وجود دارد: روان درمانی و دارو درمانی، یعنی استفاده از داروهای ضد افسردگی. مسئله این است که غالباً افسردگی، غلط تشخیص داده می شود و بیماران عموماً به چهار تا پنج پزشک یا روان پزشک مراجعه می کنند تا یکی از آنها به درستی بیماری را تشخیص دهد و درمان کند. در بعضی موارد تشخیص درست داده می شود ولی داروهای آرامبخش و خواب آور دو برابر میزان نیاز و یا کمتر از مقدار مناسب تجویز می گردد. از این گذشته بسیاری از بیماران گمان می کنند دچار ضعف شده اند و به پزشک مراجعه نمی کنند. در حالات شدید فاقد انرژی و امید به آینده اند.

طول درمان به نوع آن و شدت افسردگی وابسته است. در آزمایش های بالینی 50 تا 60 درصد بیماران ظرف چهار تا شش هفته و گاهی دو تا چهار هفته به درمان پاسخ می دهند، درمان کامل بین چهار تا شش ماه انجام می گیرد.

روان درمانی به عکس دارو درمانی ظرف شش تا هشت هفته بهبود نشان می دهد. ولی برای بهبود کامل تا دوازده هفته طول می کشد. اگر روان درمانی در این مدت سود بخش نبود، دارو درمانی باید آغاز گردد.

متخصصان، بستری کردن بیماران را در چهار حالت زیر توصیه می کنند:

1- وقتی بیمار قصد خودکشی دارد؛

2- وقتی بیمار چنان دلمرده است که نمی تواند غذا بخورد؛

3- وقتی بیمار نشانه هایی از روان پریشی دارد؛

4- وقتی که بیمار به بیماری خطرناک دیگری مثل دیابت مبتلا باشد.

دارو درمانی افسردگی :

داروهای ضد افسردگی موادی هستند  که از افسردگی جلوگیری می کنند یا آن را تسکین می دهند. این داروها مغز افراد افسردهرا به تولید" مواد شیمیایی عصبی" که فاقد است ، وادار می سازد.

وقتی کسی احساس می کند که افسردگی پایان پذیرفته نباید مصرف دارو را قطع کند ، بلکه باید با نظارت پزشک تدریجاً به این کار اقدام نماید. از آنجا که سالخوردگان عموماً داروهای بیماری های دیگر را مصرف می کنند ، پزشک و بیمار باید در مورد ناسازگاری داروها با هم هوشیار باشند.

روان درمانی افسردگی:

روان درمانی افسردگی انواع گوناگون دارد ( متجاوز از 200 نوع ) که اساس همه آنها " گفت و گو با بیمار" است.

روش های روان درمانی در  دو گروه جای می گیرند:

1) جهت دهنده به بینش بیمار درباره ی ریشه های بیماری یا افزایش آگاهی او از انگیزش ناخودآگاه خود؛

2) "رفتار درمانی شناختی" که عمدتاً در تغییر رفتار بیمار و فرآیندهای اندیشه او متمرکز است؛ حال آنکه رفتار درمانی تلاش می کند راه های تغییر رفتار را به بیمار بیاموزد تا بر افسردگی غلبه کند.

تلاش روان درمانی، رفع تعارض های روانی بیماران و اصلاح رفتارهای نادرست و شیوه های تفکری است که به افسردگی انجامیده است. درمان جهت دهنده بینش بیمار به او امکان می دهد بفهمد که چرا افسرده شده است. حال آنکه رفتار درمانی تلاش می کند راه های تغییر رفتار را به بیمار بیاموزد تا بر افسردگی غلبه کند.

دیگر انواع درمان افسردگی:

چند نوع درمان دیگر غیر از دارو درمانی و روان درمانی افسردگی وجود دارند: درمان با ایجاد تشنج به وسیله الکتریسیته، نور درمانی و درمان های جانشین، درمان با ایجاد تشنج به وسیله الکتریسیته برای بیمارانی تجویز می شود که به اختلالات شدید خلق و خوی مبتلا هستند.

نور درمانی ، به وسیله نور فلوئورسان با شدت 1000 واحد ( لوکس ) انجام می گردد. درمان های جانشین مثل ورزش منظم، در بیمار اعتماد به نفس ایجاد می کند. از این گذشته سبب افزایش تراز اندورفین در بدن می شود.

اندورفین به بخش هایی از مغز اثر می کند که دست اندرکار ادراک درد و هیجان اند. میزان این ماده در افراد افسرده کمتر از معمول است.

علت های افسردگی

مکانیسم های دقیق ابتلا به افسردگی هنوز کشف نشده اند. با وجود این چند عامل زیست شیمیایی و روانی اجتماعی شناخته شده اند که باعث افسردگی می شوند. ساختار زیست شیمیایی و ژنتیکی بعضی از مردان و زنان چنان است که در محیط های دارای عوامل محیطی و اجتماعی یکسان ، آسیب پذیری بیشتر نسبت به افسردگی نشان می دهند.

علت های روان شناختی افسردگی گوناگون اند. استرس آغازگر افسردگی است. استرس های موجد افسردگی، رویدادهای بزرگ ناخواسته زندگی اند؛ مثل مرگ یک عزیز، نه رویدادهای جزیی مثل ترافیک شلوغ سرشب در شهر که همواره با آن روبرو هستیم.

استرس های زندگی را بر اساس شدت تاثیر درجه بندی کرده اند. مقیاس 37 درجه ایHolmes , Rahe مرگ همسر را 100، طلاق را  75 ،  بیماری شخصی را 53 ، ازدواج را 50 ، آبستنی را 39 ، تغییر مسئولیت کار را 29 ، موفقیت چشمگیر را 28 ، تغییر اوضاع زندگی را 25 ، مشکل  داشتن با کارفرما را 23 ، تغییر فعالیت اجتماعی را 18 ارزیابی کرده است.

چنان که در این مقیاس دیده می شود استرس های خوشایند هم می توانند از عوامل افسردگی باشند. ازدواج و آشتی بعد از جدایی، تنها عوامل استرس زا نیستند بلکه کسب موفقیت چشمگیر، با آن که بسیار خوشایند است، استرس زا است.

روان شناسان بر این باورند که در نبود حمایت اجتماعی یا دوستان، گرایش به افسردگی تشدید می شود؛ به سخن دیگر وجود دوستان متعدد ، فرد را از ابتلای به افسردگی حفظ می کند.

بعضی از پژوهشگران بر این باورند که نشانگاهی به نام " اختلال افسرده ساز شخصیت" وجود دارد  که افراد مبتلا به آن همواره نسبت به خود و دیگران بدبین اند؛ جهان به نظر آنها بی رحم و بی پشتیبان است و خود بی ارزش اند و آینده نومید کننده است. به خاطر داشتن این دید منفی به زندگی، مستعد ابتلای به افسردگی اند.

علت های افسردگی سالخوردگان بسیارند. تعدادی از بیماری های وابسته به سالخوردگی و دارو و درمان آنها، مثل داروهای ضد فشار خون یا تسکین درد مفاصل، آغازگر افسردگی اند یا باعث تغییرخلق و خوی می شوند.

بسیاری از استرس های بزرگ که به افسردگی می انجامند غالباً در سالخوردگی رخ می دهند: مانند بیماری های مزمن و ناتوانی های جسمی، گرفتاری های مالی، تغییر شیوه زندگی و بی هدفی در زندگی. گاهی مردانی که در سراسر عمرخود فعالیت بسیار داشته اند در نتیجه ی ناتوانی در تطبیق خود با زندگی بازنشستگی دچار افسردگی می شوند. نکته جالب درباره افسردگی این است که دختران به دلایل بسیار که با مقام زنان و وضع اجتماعی آنها در جامعه ما ارتباط دارد، نسبت به افسردگی آسیب پذیرترند. بعضی از بررسی ها نشان داده اند ، در حالی که پسران از تغییر اوضاع بدنی خود در سن بلوغ خرسند می شوند، دختران غالباً از تغییرات جدیدی که در بدن آنها رخ می دهد دچار ناآرامی می گردند. بر سر این که دختران کمرو و خجالتی مستعد ابتلای به افسردگی اند، اختلاف نظر وجود دارد. ولی اگر والدین آنها از نظر بالینی افسرده باشند، اگر به عواطف آنها توجهی نشود و اگر به درستی تربیت نشوند، احتمال ابتلای آنها به افسردگی زیاد می شود.

انواع افسردگی

افسردگی اقسام گوناگون دارد، شایع ترین آن افسردگی کبیر است که فرد مبتلا به آن گاهی شاد و خوشدل و موقتاً فعال می شود. نوعی از افسردگی کبیر به افسردگی مالیخولیایی موسوم است که بیمار هیچ گاه از چیزی دلخوش نمی شود  در حدود 15 درصد مبتلایان به افسردگی کبیر دچار افسردگی اوهام اند که معمولاً با خلق و خوی اندوهگین همراه است. مثلاً خود را گناهکار و غیر قابل بخشش تصور می کنند. در حدود 15 در صد مبتلایان به افسردگی کبیر نیز دچار روان پریشی می شوند.

نوع دیگری از افسردگی وجود دارد به نام "افسردگی غیرمعمول" که بر خلاف اسمش شایع است. علامات مرضی آن عکس علامات مرضی افسردگی معمولی است که مبتلایان کم می خوابند و کم می خورند. مبتلایان به افسردگی غیر معمول زیاد می خوابند و زیاد می خورند و به سرعت اضافه وزن پیدا می کنند. به قول یکی از متخصصان برجسته بیماری افسردگی ( دونالد کلاین)، افسردگی غیر معمول، "مزمن" است نه" دوره ای" ؛ از بلوغ آغاز می شود و بیماران نسبت به همه امور کم توجه اند.

نوع دیگرافسردگی، روان رنجوری است که عموماً حدود دو سال طول می کشد و علامات مرضی آن خفیف تر از افسردگی کبیر است ولی همواره احساس ناراحتی می کنند.

شیوع افسردگی در قرن بیستم به خصوص بعد از دو جنگ جهانی بیشتر شده است، علت آن را مصرف دارو و الکل، افزایش استرس و کاهش اشتغال گفته اند ؛ علت دیگر افزایش افسردگی تغییرات اساسی اجتماعی است. گروهی از روان شناسان بر این باورند که جامعه کنونی، کانونی ناسالم در درون افراد به وجود آورده و آنها را بیش از اندازه به رضایت خاطر و شکست های شخصی وابسته کرده است.

آنچه گفته شد جنبه نظری دارد ولی بعضی از پژوهشگران درباره جنبه علمی علت ها اظهار نظر کرده اند. بر اساس پژوهش های آنها، تلویزیون " منشاء عمده افسردگی است"Paul Kottl روان پزشک مرکز پزشکی پنسیلوانیا کشف کرده است که " ارتباط تنگانگی بین دسترسی مداوم کودکان به تلویزیون و افسردگی کبیر در 24 سالگی وجود دارد."Kottl می نویسد:

" اثرات اجتماعی برنامه های چند ساعته تلویزیونی، باید از دلایل شروع زودرس افسردگی کبیر در نوجوانان به حساب آید، هزاران ساعت تماشای تلویزیون، کودکان ما را در معرض خشونت های ابلهانه مکرر قرار می دهد و آنها را هر چه بیشتر از تماس های اجتماعی با همسالان و خانواده دور می کند."

افسردگی کبیر بیشتر در دهه های سوم و چهارم زندگی ظاهر می گردد و در غالب افراد بین شش ماه تا یک سال، حتی بدون درمان رفع می شود ؛ ولی اگر درمان شود بعد از چند هفته از بین می رود. بازگشت افسردگی در بیش از نیمی از افراد ظرف دو سال بعد از رویداد نخستین رخ می دهد. خطر افسردگی با تعداد بازگشت ها افزایش می یابد. بدین معنی که بعد از دو بازگشت، هفتاد در صد و بعد از سه بازگشت به نود درصد می رسد.

عوامل زیر خطر بازگشت افسردگی را افزایش می دهند:

اگر نخستین افسردگی پیش از بیست سالگی رخ داده باشد و سابقه خانوادگی موجود باشد؛

اگرنخستین افسردگی شدید باشد و دیر به درمان اقدام شده باشد؛

اگر بیماری روانی دیگری نیز وجود داشته باشد؛

اگر فرد نسبت به استرس ها یا دیگر عوامل اجتماعی آسیب پذیرتر باشد.

اگر فرد از افسردگی قبلی کاملاً  بهبود نیافته باشد؛

اگر افسردگی در اواخر عمر رخ داده باشد.

افسردگی چیست؟

افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است.

افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تماما سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع گوناگون دارد به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی ظاهر می شود که ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی پس از آنکه درمان شد غالباً باز می گردد.

افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد. درباره افسردگی خبرهای خوشی نیز وجود دارد:بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند.

 Depression که غالباً افسردگی بالینی، اختلالات خلق و خوی یا اختلالات عاطفی نامیده می شود، بیمار را دچار آشفتگی اندیشه، آشفتگی عاطفی، تغییر رفتار و بیماری های جسمانی می کند.

افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ناتوان می کند. افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن  ششی، التهاب مفصل و دیابت ، ناتوان کننده است. افسردگی یک نشانگان (Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی(Symptoms) مختلف است.

املاک های تشخیص افسردگی عبارت اند از:

1- افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، تقریباً هر روز.

2- کاهش آشکار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.

3- کاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر کاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.

4- بی خوابی یا پرخوابی در غالب شب ها.

5- افزایش یا کاهش اعمال روانی حرکتی یا فعالیت های ذهنی.

6- خستگی یا کاهش انرژی.

7- احساس بی ارزشی یا گناهکار بودن.

8- کاهش توان اندیشیدن یا تمرکز ذهن و تصمیم گیری.

9- اندیشیدن به مرگ ( نه ترسیدن از آن) و به خودکشی، بدون داشتن طرحی برای آن ، یا اقدام به خودکشی با طرحی از پیش ریخته.

داشتن حداقل پنج علامت یاد شده برای ابتلا به افسردگی کبیر کافی است. ولی علامات مرضی یک و دو باید جزء آن علامت باشند. افسردگی نمی تواند واکنش معمولی مرگ یک عزیز باشد. همه افراد مبتلا به افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در افراد مختلف متفاوت است.