در تمامی جوامع دنیا، زنان بیش از مردان دچار افسردگی می شوند. این اختلاف می تواند ناشی از عوامل گوناگون زیستی، روان شناختی، محیطی، فرهنگی و یا ترکیبی از آنها باشد. به لحاظ زیستی این اختلاف ممکن است به علت مصرف داروهای رژیمی، آرام بخش ها، قرص های ضد بارداری، مصرف دخانیات و الکل باشد که میزان ترشح انتقال دهنده های عصبی را مختل می کند. از طرف دیگر، زنان ممکن است به دلیل تداخل عمل هورمون های جنسی بدن شان مستعد ابتلا به افسردگی باشند. به لحاظ روان شناختی نیز این احتمال وجود دارد که زنان تمایل بیشتری دارند که مشکلات خود را بپذیرند و درصدد درمان آنها برآیند. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز زنان بیشتر از مردان می کوشند تا ارتباط خود را با دیگران توسعه دهند و حفظ کنند، اما در فرهنگی که به استقلال و خودکفایی بها می دهد، تمایل به دلبستگی نوعی ضعف تلقی می شود و همین امر، یعنی ناهماهنگی بین رفتارهای زنان و ارزش های فرهنگی منجر به کاهش عزت نفس و حس ارزشمندی در زنان می شود. در برخی موارد نیز این طور به نظر می رسد که زنان بیش از مردان علایم و شکایات خود را از افسردگی بیان می کنند و یا آنکه مردان در برابر مشکل افسردگی خود بیشتر مقاومت می کنند و راه حل های دیگری غیر از مراجعه به پزشک برای درمان خود برمی گزینند. به لحاظ محیطی نیز، زنان بیش از مردان در معرض انواع استرس ها و اضطراب هایی قرار می گیرند که تاثیر خود را بر سیستم عصبی آنان و هورمون های بدن شان می گذارد. تجربه های روزمره نیز می توانند همچون شوک ها و فشارهای عصبی مولد استرس باشند و موجب ابتلای افسردگی بیشتر در زنان- نسبت به مردان- شوند.
افسردگی بر جسم و ذهن فرد تاثیر می گذارد. فرد افسرده احساس
درماندگی، ناامیدی و یأس فراوان می کند. او علاقه اش را به تمامی فعالیت هایی که
موجب شادمانی اش می شود به تدریج از دست می دهد؛ میل به خوردن در او کاهش می یابد،
دچار بی خوابی می شود، تمرکز حواس و توجه اش را نسبت به امور عادی روزانه از دست می
دهد و در بدترین حالت به مرگ و نیستی فکر می کند. افسردگی دارای طیف وسیعی از خلق
پایین تا افسردگی مزمن است. افسردگی مزمن دارای علایمی از کمبود انرژی و توان
جسمانی، بدبینی، حس عدم ارضا و احساس ناامیدی شدید است. فردی که از افسردگی شدید در
رنج است، ممکن است در طول یک سال دو بار تجربه افسردگی کوتاه مدت داشته باشد.
پژوهشگران دریافته اند، زنانی که دچار افسردگی مزمن می شوند، بیشتر در معرض خطر
پوکی استخوان قرار می گیرند، زیرا مجبور به مصرف داروهایی هستند که بر بافت
استخوانی آنها تاثیری منفی می گذارد. علاوه بر آن، افسردگی می تواند عاملی برای
ابتلا به بیماری مزمنی مثل دیابت، ناراحتی های قلبی- عروقی و… شود.
افسردگی پس از زایمان یکی از رایج ترین احساس هایی است که اغلب زنان بعد از تولد
نوزاد در خود حس می کنند. اختلالات افسردگی، نوسانات خلقی و هیجان های مکرر و استرس
آور این دوران کاملاً طبیعی و عادی و البته موقت است. هر چند برای برخی از زنان
علایم قدری پایدارتر، جدی تر و طولانی تر است، اما معمولاً بین 6 – 3 هفته بعد از
زایمان به تدریج کاهش می یابد و به ندرت طولانی مدت (برای مثال یک سال) می شود.
تقریباً 15 درصد از زنانی که زایمان دارند، علایمی از افسردگی بعد از زایمان از خود
نشان می دهند. چنانچه این اختلال در مادر ماندگار بماند، می تواند تاثیری بسیار
منفی بر روابط با کودک و توانایی نگهداری از او گذارد. علایم باید هر چه زودتر برای
بررسی دقیق تر با پزشک معالج، درمیان گذاشته شود.
سندرم پیش از قاعدگی؛ افسردگی ناشی از پریودهای ماهیانه نیز یکی دیگر از افسردگی
های رایج در بین زنان است که معمولاً در بین روزهای 10- 7 پریود به طور کوتاه مدت
ظاهر می شود. علت اصلی این نوسان خلقی ترشح هورمون های زنانه است که موجب برهم
خوردن تعادل خلق و خوی آنها می شود. این سندرم در 7 – 5 درصد زنان مشاهده می شود و
دارای علایم بسیار گوناگونی است. در برخی به صورت بی حوصلگی، خلق پایین و گرفتگی و
در برخی دیگر همراه با دردهای جسمانی (مثل سردردهای شدید میگرنی) گزارش می شود.
افسردگی های فصلی نیز گاهی به صورت غمگینی، ناامیدی و در خود فرورفتگی گروهی از
زنان را به خود مبتلا می کند. حدود 3 – 1 درصد از زنان در فصل زمستان دچار افسردگی
های کوتاه مدت و گذرا می شوند. پژوهشگران بر این باورند که تغییرات هورمونی و
بیوشیمیایی مغز در بدن برخی زنان در فصل زمستان موجب بروز اختلال افسردگی در آنان
می شود که به تدریج نیز با پایان فصل زمستان و آغاز فصل بهار از بین می رود. این
افراد بیش از سایرین در معرض ابتلا به افسردگی بالینی هستند.
افسردگی مزمن می تواند بر اعمال حیاتی بدن و سیستم ایمنی آن، مثل فشارخون ، ضربان قلب، ترکیبات هورمونی بدن و… تاثیری منفی گذارد. تقریباً 15 درصد از افراد مبتلا به افسردگی درصدد درمان خود بر نمی آیند. آنها بر این باورند که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به آنها کمک کند. اغلب زنانی که مبتلا به اختلال افسردگی هستند، خودشان را افسرده و مغموم نمی دانند؛ زیرا برخی از علایم افسردگی با دیگر بیماری ها مشترک است و اغلب ناشناخته باقی می ماند. در حالی که زمانی که فرد افسرده نتواند دست از خلق افسرده خود بردارد و اجازه دهد احساس ناامیدی و غم بر زندگی روزمره اش سایه افکند، تا حدی که تمام جنبه های زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد، باید درصدد یافتن راهی برای درمان و بهبودی خود باشد.
«چندی پیش در
مجله انگلیسی sport medicine مطلبی خواندم به این مضمون که پیادهروی روی
تردمیل میتواند سریعتر از دارو درمانی علایم افسردگی را بکاهد...
آیا واقعا خوب است کسی را که مبتلا به افسردگی است، به این امر توصیه کنم؟»
در
پاسخ به این سوال، ابتدا باید بگویم که هنگام خواندن مقالات علمی باید به
این نکته توجه داشته باشید که هر مطالعه محدودیتهایی دارد که باعث میشود
نتوان نتایج آن را به طور صد در صد پذیرفت. به عبارت دیگر نمیتوان انتظار
داشت که نتایج یک مطالعه، هرچه قدر هم که با دقت انجام شده باشد، کاملا
درست باشد و یا در مورد همه افراد جامعه صدق پیدا کند. بنابراین
دستورالعملهای پزشکی را به کمک جمعبندی از تمام مطالعاتی که در آن زمینه
انجام شدهاند تدوین میکنند، نه یک مطالعه. درباره اثر ورزش در درمان
افسردگی در سالهای اخیر مطالعات متعددی انجام شده است که بیشتر آنها نشان
دادهاند ورزش به بهبود افسردگی کمک میکند. اگرچه سازوکار اصلی اثر
درمانی ورزش مشخص نیست ولی به نظر میرسد که ترشح برخی مواد (مثل
اندورفین، دوپامین، سروتونین و نوراپینفرین) با ورزش کردن در بدن بیشتر
میشود و این مساله به بهبود روحیه کمک میکند. همچنین ورزش کردن باعث
میشود توجه بیمار از نگرانیها و سایر مسایل ناراحتکننده به نکات دیگر
برگردانده شود و به علاوه به بهبود اعتماد به نفس کمک میکند. این مسایل
هم میتوانند به کاهش افسردگی بینجامند.
اگر تا به حال میل به آواز خواندن به شما دست
داده است—چه زیر دوش حمام، چه در اتومبیل، یا شاید هم در مهمانی که هیچکس
را آنجا نمی شناختید—باید باآغوش باز پذیرای آن باشید. این هنر باستانی نه
تنها حس خوبی به آدم می دهد، بلکه می تواند سلامتیتان را هم تقویت کند،
احساس درد و ناراحتیتان را برطرف کند و حتی عمرتان را طولانی تر کند.
اگر از صدایتان به جز صحبت کردن، برای آواز خواندن هم استفاده کنید،
فواید بسیار زیادی نصیبتان می شود. سوزانا هانسر، رئیس دپارتمان موسیقی
درمانی در دانشگاه موسیقی برکلی، می گوید، "وقتی به جای حرف زدن، آواز می
خوانید، در صدایتان آهنگ، موسیقی و اوج و حزیز دارد که باعث می شود
بتوانید خود را عمیق تر بیان کنید. ازآنجا که خواندن عملی درونی است (که
به بدن ما مربوط می شود) مطمئناً تغییراتی را در جسممان پدید می آورد."
آواز خواندن استرس و درد را کاهش می دهد
براساس گفته های پاتریشیا پرستون رابرتز، یک متخصص موسیقی درمانی در
شهر نیویورک، تحقیقات ومطالعات ثابت کرده است که آواز خواندن موجب پایین
آوردن ضربان قلب، فشار خون، و استرس می شود. او از آواز برای کمک به
بیمارانی که از انواع مختلف بیماری ها و مشکلات روحی و فیزیکی رنج می
برند، استفاده می کند.
او می گوید، "برخی افرادی که دچار آسیب های روانی شده اند گاهی اوقات
دوست دارند بدن فیزیکیشان را ت ر ک کنند. به نظر می رسد که آواز خواندن
خیلی از راه های عصبی که درد از آن عبور می کند را می بندد."
آواز خواندن برای سالخورده ها
به نظر می رسد که آواز خواندن، مخصوصاً به صورت دسته جمعی، فواید
بسیار زیادی را برای افراد سالخورده به همراه دارد. در تحقیقی که برای
بررسی تاثیر آواز خواندن بر سلامت افراد 55 سال و بالاتر انجام گرفت، در
مدرسه موسیقی در واشنگتن، یک گروه آوازخوانی مخصوص سالخورده ها شکل گرفت.
افراد سالخورده ای که در این گروه آواز شرکت داشتند (به همراه
سالخورده های دیگری که در گروه های نویسندگی و نقاشی شرکت داشتند)
درمقایسه با افرادی که در گروه کنترل بودند، پیشرفت بسیار قابل ملاحظه ای
در وضعیت سلامتی خود داشتند. ازجمله پیشرفتهای آنها، می توان به موارد زیر
اشاره کرد:
- 30 مرتبه ویزیت دکتر کمتر
- مشکلات بینایی کمتر
- بروز افسردگی کمتر
- نیاز کمتر به دارو
- افتادن ها و سایر آسیب دیدگی های کمتر
حتی محقق اصلی این تحقیق، دکتر کوهن، رئیس مرکز پیری و سلامتی در
دانشگاه جورج واشنگتن، هم از تاثیرات شگرفی که تحقیق به اثبات رساند،
متعجب بود. او در این رابطه می گوید، "تعجب من به خاطر این نیست که آواز
خواندن عملی فایده بخش است، تعجبم از شدت تاثیر آن بر وضعیت سلامت شرکت
کننده است. سن متوسط این شرکت کننده ها 80 سال بود. این سن همانطور که می
دانید بالاتر ازسن قابل انتظار است، بنابراین اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه
کنیم، اگر قرار باشد تاثیری ایجاد شود، انتظار ما این خواهد بود که مرگ و
میر گروه شرکت کننده نسبت به گروه کنترل کمتر بوده اشد. اینگه پیشرفت
وضعیت سلامتی آنها تا این حد زیاد بوده مایه تعجب است."
خود شرکت کننده ها هم پیشرفت هایی را در وضعیت سلامتی خود مشاهده کردند که از قرار زیر است:
- داشتن احساسی بهتر هم در زندگی روزمره و هم هنگاه آواز خواندن
- ارتقاء کیفیت صدای عادیشان
- پیر نشدن تن صدای صحبت کردنشان
- تنفس آسانتر
- فرم بدنی بهتر
آواز خواندن و بیماری آلزایمر
دکتر اسمیت از انجمن آلزایمر که می خواست بیشتر روی تاثیر آواز خواندن
بر داشتن احساس بهتر تحقیق کند، گروه آوازی برای افراد مبتلا به جنون،
مشکلات حافظه و بیماری آلزایمر، برپا کرد.
او در این رابطه می گوید، "ما با اشتیاق و علاقه زیادی کار گروه را
دنبال می کردیم. خانواده ها باور دارند که این گروه زندگی آنها را بهتر
کرده و به طریقی باعث شده که افراد حال بهتری داشته باشند و بیشتر عمر
کنند."
کلیو بالارد، رئیس تحقیقات انجمن آلزایمر می گوید، "قسمت هایی از مغز
که با حرف زدن عمل می کند متفاوت از قسمتی است که روی موسیقی پردازش می
کند که آن قسمتی است که این امکان را فراهم می کند که حتی افرادیکه قادر
به حرف زدن نیستند هم بتوانند از موسیقی لذت ببرند. مردم از انجام کارهای
گروهی لذت می برند و شواهد زیادی وجود دارد که ثابت می کند فعالیت اجتماعی
برای افراد مبتلا به زوال عقل مفید است."
مربی آواز، لیز مک ناتن در این زمینه می گوید، "این جلسات تاثیرات
مفیدی بر قدرت شناخت، توانایی های فیزیکی و احساسی شرکت کننده ها داشته
است. به نظر می رسد که موسیقی توانایی دست یافتن به کلمات را دارد. موسیقی
آنقدر قدرتمند است که حتی افرادیکه توانایی حرف زدن خود را از دست داده
اند هم می توانند به آوازها و اشعار آن دست پیدا کنند."
آواز خواندن سیستم ایمنی و سلامت عمومی بدن را ارتقاء می دهد
تحقیقات مختفی نشان داده است که آواز خواندن می تواند سیستم ایمنی بدن
را هم تقویت کند. تحقیقی که در دانشگاه فرانکفورت در آلمان انجام گرفت،
نشان داد که مقدار هموگلوبین A و کورتیزول—نمادهای تقویت سیستم ایمنی--
اعضای یک گروه آواز بعد از خواندن یکی از آوازهای موتزارت، بالا رفته است.
فقط گوش دادن به موسیقی به تنهایی این تاثیر را به دنبال ندارد.
در تحقیق دیگری، اعضای یک گروه آواز، پرسشنامه هایی را برای گزارش
واکنش های فیزیکی و روانی خود به آواز خواندن پر کردند. این افراد اینطور
گزارش کردند:
- تقویت ظرفیت ریه
- انرژی بالاتر
- تسکین آسم
- فرم بدنی بهتر
- قویت حس ریلکسیشن و اوضع و احوال روحی و اعتماد به نفس
آواز خواندن و هنر بعنوان یک روش درمانی پذیرفته شده است
این روزها در سراسر جهان، انواع و اقسام هنرها بعنوان روش های درمانی
شناخته شده اند. درواقع، در تحقیقی که توسط انجمن هنر در سلامت در امریکا
انجام گرفت، مشخص شد که 68 درصد از بیمارستان های تحت تحقیق درمیان روش
های درمانی خود از هنردرمانی نیز استفاده می کنند.
ناجویکوف، رئیس این انجمن میگوید، "هنر به بیمارستان ها کمک کرده است
که تسهیلات خود را انسانی تر کنند. این یک ارتباط اجتماعی وب به حساب می
آید و احساس بیماران را نسبت به بهبودی خود، تقویت می کند. این روش ها
واقعاً رضایت بیماران را از نحوه درمان خود چندبرابر می کند."
اگر می خواهید داوطلب باشید، آواز خواندن در بیمارستان شروع بدی نیست—نه فقط برای بیماران، برای خودتان هم.
برای درمان انواع افسردگی، سالیان درازی است که از انواع داروهای
ضدافسردگی شیمیایی استفاده میشود ولی چون درمان افسردگی گاهی چندین ماه
یا چندین سال طول میکشد، مصرفکنندگان این داروها همیشه از عوارض جانبی
آن ناراضی و نگران هستند؛ به همین دلیل، بهتازگی تحقیقات وسیعی روی
گیاهان دارویی ضدافسردگی و آرامبخش صورت گرفته و تعدادی داروی گیاهی مؤثر
و دارای حداقل اثرات جانبی به بازارهای جهانی عرضه شده است؛ البته مصرف
این گیاهان هم بدون عارضه نیست و خواندن این مطلب نباید باعث شود داروهایی
را که پزشک برایتان تجویز کرده، به طور ناگهانی قطع کنید اما شاید با
مشورت و تحتنظر پزشکتان بتوانید کمکم آنها را جایگزین داروهای شیمیایی
کنید. در این مطلب به معرفی تعدادی از این گیاهان میپردازیم:
سنبل الطیب